به هر كجاي ببينم كه كار ها لنگ است
نه كار ها كه به هرجاي كار بي رنگ است
در اين زمانه كه عالَم به بي خِرَديست
به دست و پنجه ي هربي كيان وفرهنگ است
ملول و هم نگران، مردمان صاحب عقل
خوش است آن كه به كارش هزار نيرنگ است
بگير اي دل غافل پياله اي و بزن
كه تا به روز قيامت كُميت ما لنگ است
مكن تو فكر و بزن باده تا چنين دنياست
ملامت دگران هم بگو كه آهنگ است
به چشم عقل ببين كار و بار دنيا را
كه كار دست چو ديوانههاي دل سنگ است
دلم هواي فراوان به روي خوبان داشت
ولي كجا بكنم رو كه عاقبت تنگ است
چنين بگو شده قسمت براي ما دنيا
به هر كجا كه رَوي زور يا كه چون جنگ است
تو «فاتحا» بنگر وضع آن سيه بختان
به قدرتند و ولي چهرهها پُر از ننگ است.
:: موضوعات مرتبط:
شاعران سایت شعرنو ,
,
:: برچسبها:
فاتح ,
شعر نو ,